مقدمه
- انسان موجودی است که از استعداد و قابلیت یادگیری برخوردار است و در سازمان کارکنان از قدرت یادگیری خود برای حل مسائل مشترک سازمانی استفاده میکنند.به عبارت دیگر یادگیری سازمانی یک وضعیت ثابت با هدف محدود نیست بلکه فرآیند مستمر تطبیق باشرایط محیطی وتکامل دانش و مهارتها در خصوص توسعه و رسیدن به اهداف سازمان تعریف میشود.
اگر بخواهیم بطور خلاصه انواع یادگیری را تقسیم بندی کنیم به صورت:
سطح یادگیری
1-فردی: فرد در طول مدت خدمت به افزایش سطح دانش خود می پردازد .
2-گروهی: افراد یک سازمان اطلاعات خود را دراختیاریکدیگر قرارمی دهند.
3-سازمانی: گاهی با تغییر فرآیندها وقوانین درسازمان نتایج جدیدی حاصل می شود
4-بین سازمانی:سازمانها برای ارتقای سطح دانش خود مبادرت به تبادل اطلاعات می کنند
نوع یادگیری
1- یک حلقه ای: درسازمان با اصلاح خطاها وبا حفظ هنجارها اقدام به پاسخگویی میکنند.:
2- دو حلقه ای : فرهنگ استراتژی ها و اهداف سازمان را اصلاح میکنند.
3-دوگانه: دراین روش با توجه به بازتاب افراد درسازمان موجب تغییر روشها میشود.
نظریه ها و الگوها
- از آغاز پیدایش بحث سازمانها یادگیرنده از سوی تئوری پردازان نظریه هایی ارایه شده و سعی کرده اند با طراحی الگو هایی مفهومی و اجرای آن در محیط واقعی سازمان ها مورد بررسی قرار دهند.
- مهمترین نظریه ها و الگوها را به اختصار بررسی میکنیم
الف) پنج فرمان سازمان یادگیرنده:
مکانی است که افراد به طور مداوم ظرفیت خود را برای حصول نتایجی که مطلوب است گسترش میدهند.وطبق نظر پیتر سنگه از پنج عنصر یا اصل تشکیل شده است:
1- تسلط فردی: تشویق افراد به توسعه ظرفیت فردی و ایجاد نتایج بهتر
2- الگوهای ذهنی: بیان کننده تصاویر درونی افراد از دنیای واقعی
3- چشم انداز مشترک: افراد با توجه به تصاویرآینده مطلوب و رسیدن به چشم انداز مشترک
4- یادگیری تیمی: به مهارتها و تفکرگروهی از افراد تلقی می شود.
5-تفکرسیستمی: تشریح فهم افراد وروابط متقابل دستورات ورفتارسیستمها را شکل میدهد.
ب) عناصر اولیه و ثانویه در سازمان یادگیرنده:
عناصر اولیه : عناصری در سازمان نقش اساسی دارند.
عناصر ثانویه: عناصری که تسهیل کننده یادگیری هستند.
ج) عوامل بنیادی در سازمان یادگیرنده :
1- یادگیری تطابقی: بازخور مشتریان در بهبود فرآیند ها
2- یادگیری مولد: پیش بینی خواسته های مشتری و الزام سازمان به رشد و بهبود